چترکسا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

حدیث

14 شهریور 1395 توسط اشرفيان فر

✅امام سجاد ع:

گناهانی که دعا را رد میکنند:

●بدی نیت
●دو رویی با برادران
●باور نداشتن اجابت دعا
●به تاخیر انداختن نمازهای واجب تا هنگامی که وقتشان بگذرد
●تقرب نجستن به خدا
●بد زبانی و ناسزا گویی

 نظر دهید »

حدیث

14 شهریور 1395 توسط اشرفيان فر

 

✨سرمستی قدرت و فراموشی محرومان✨

امام علی علیه السلام در قسمتی از عهدنامه حکومتی اش به مالک اشتر میفرمایند:

مبادا سر مستي حكومت و قدرت تو را از رسيدگي به محرومان باز دارد؛ كه هرگز انجام كارهاي فراوان و مهم عذري براي ترك مسئوليّت هاي كوچك تر نخواهد بود!
همواره در فكر مشكلات آنان باش، و از آنان روي بر مگردان….
نهج البلاغه، نامه 53

 نظر دهید »

jnjb

11 مرداد 1395 توسط اشرفيان فر
 نظر دهید »

مردم آخرالزمان

09 بهمن 1394 توسط اشرفيان فر

از مرحوم حاج آقا دولابی پرسیدند :

وضعیت مردم در آخرالزمان چگونه خواهد بود؟؟؟؟؟ مثال زیبایی زدند ، فرمودند:

مثل مردم در آخرالزمان ،مانند پدری است که چهار پسر دارد اما آنها را در اتاقی حبس میکند و میگوید :شما در این اتاق باشید و من میروم و بر می گردم.

اما خود می رود پشت پرده و به رفتار بچه هایش نگاه میکند.

* پسر اول؛ از نبود پدر سوء استفاده میکند و شروع میکند به بهم ریختن اتاق شرارت!

*پسر دوم ؛ که میبیند پسر اول همه جا را به هم میریزد وشرارت میکند ، مینشیند و شروع میکند به گریه کردن که بابا بیا بابا بیا!

*پسر سوم ؛ که اصلا ً پدر را فراموش میکند و به کار خود سرگرم میشود.

* پسر چهارم ؛ که دیده پدر پشت پرده آنها را نگاه میکند، شروع میکند به مرتب کردن اتاق و نگران نیامدن پدر نیست؛او میداند که پدر اورا میبیند .

پس با خود میگوید :هر چه هم پدر دیرتر بیاید، من کار بیشتری میکنم و پدر هم مرا میبیند،در عین حال منتظر پدر نیز هست.

آری ؛ این مثال دقیقا ً مثل ماست،مردم آخرالزمان …..عده ای جامعه را بهم میریزیم…! عده ای اصلا ً آقا را فراموش کرده وبه دنیای خودمان مشغولیم …!

عده ای هم فقط در مسجد بست مینشینیم که آقا بیا  آقا بیا…! عده ای هم از هیچ کاری برای رضایت ولی امرشان دریغ نمی کنند .

 1 نظر

معنی ولی چیست ؟

14 آذر 1393 توسط اشرفيان فر

سوال یک دختر بچه 9 ساله شیعه از مدیر خود که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی جز سکوت برایش نیافتند .

ما در کلاس 24 نفر هستیم و وقتی معلم میخاداز کلاس بیرون بره به من میگه : خانم محمدی شما مبصر باش تا نظم کلاس بهم نریزه …و به بچه ها

میگه : شما هم به حرف مبصر گوش کنید تا من برگردم .

شما میگید پیامبر “ص” از دنیا رفت و کسی را به جانشینی خود انتخاب نکرد . آیا پیامبر “ص” به اندازه معلم ما بلد نبود که یک مبصر ویک جانشین

بعد از خودش تعیین کند تا نظم جامعه اسلامی بهم نریزه ؟!

جواب مدیر اهل سنت به دانش آموز شیعه :برو فردا باولیت بیا کارش دارم .دانش آموز رفت وفرداش با دوستش آمد . مدیر گفت : پس چرا ولیتو نیاوردی؟

مگه نگفتم ولیتو بیار؟ دانش آموز گفت : این ولی منه دیگه .مدیر عصبانی شد و گفت : منظور من سرپرسته یعنی پدرت و تو دوستتو آوردی ؟

دانش آموز گفت: نشد دیگه اینجا میگی ولی یعنی سرپرست پس چطور وقتی پیامبر"ص” میگه این علی ولی شماست میگید معنی ولی میشه دوست ؟

بنازم به این بچه شیعه .

 3 نظر

شقایق ها زاده ٌ داغ نیستند

30 شهریور 1393 توسط اشرفيان فر

گویند سر عشق پروانه را در گل باید یافت ، یدین سان بود که من به دشت گلی راه یافتم که خاکش زندگی بود و بذرش دانه های عشقی که موجبش وجود شقایق های بی تاب بود .

در گوشه ای از این خاک که زندگیش نامیده بودند دو شقایق به رنگ شرم دیدم که دست تقدیر ،وجود زیبایشان را در کنار هم قرار داده بود تا در کنار یکدیگر زندگی یابند .

در سایه عشق آن دو ، ثمره زندگیشان ، زیبای کوچکی که رنگ پاکی معصومانه کودکی ، همچون هاله ای در میانش گرفته بود پا به عرصه وجود گذارد و آن دو شقایق سرمست از موجود تازه ای که باد به ارمغان برایشان آورده بود با یکدیگر عهد بستند که چون جان شیرین دوستش بدارند وبدینسان بود که شقایق سرخ کوچک ،در سایه مهر عاشقان خویش رشد یافت و مبدل به شقایق سرخ و زیبا شد وچون با سرافرازی از زیبایی خویش قد برافراشت  و سر کوچک وزیبای متکبر خویش را بالا نگاهداشت دریافت که دیریست گلبرگهای عاشق دو یار دیرینش زشت و پژمرده گردیده چونانکه دیگر یارای ایستادن ندارندوآنان چون کودک خویش را آنچنان زیبا یافتند ،با چهره ای دوباره جوان گشته ،بر ثمره مهرشان اشک شوق فرو پاشیدند .

به ناگه شقایق جوان ،روی برتافت و به تکبر ،آن دو یار عزیز را از خویش راند . !

پس از آن روزها بود که می‌گذشت ودر پناه ظلمت ستمکار روزگار،شقایق جوان ،پیچک بی مهری خویش را به دور بدن فرتوت و خسته عزیزان خویش نهاد وبدینسان حیات را از آنان باز پس گرفت و خود تنها و بی یاور در پهنه دشت باقی ماند .وباد بر فراز سر او دریافت ،آنچه را که شقایق با دو یار دیرین خویش نمود .

بدین ترتیب بر او خشم گرفت و داغی به ظلمت سیاهی شب بر دلش نهاد .

وچنین بود که من دریافتم که شقایقها راالفتی است که هر گاه از آن سرباز زنند داغی به سیاهی شب بر دلشان می نشیند و چون لطافت این الفت  را با عشق پذیرا شوند سزخی زیبای خویش را دارند که هیچ شقایقی زاده داغ نیست .

 1 نظر

غم مبهم

21 شهریور 1393 توسط اشرفيان فر

به نام خدا

ای همسفران ره یافته !

زمانی که تمام درها را بسته می بینید …

زمانی که در اندوهی بزرگ دست وپا می زنید …

زمانی که روح بزرگ شما ، تسلیم امیدواری ها نمی شود …

زمانی که غمی مبهم قلب و روحتان را می آزارد…

 

آن زمان…. دم دمای غروب است . کنار پنجره نشسته ای . زانوی غم را در بغل گرفته ای و چیزی در درونت سنگینی می کند! احساس می کنی

غم عالمی بر جانت ریخته است وروح حساست را سخت آزار می دهد .این احساس همیشه توست .وقت و بی وقت دلت می گیرد و غم به جانت

می ریزد .

به این درو آن در می زنی . مونسی و همدمی ،یاری و سنگ صبوری را جستجو می کنی . کجاست آن معلمی کهدوستش داری و می خواهی در

کنارش باشی تا برایش حرف بزنی وبرایت حرف بزند؟ کجاست آن دوست صمیمی که دل به حضورش همواره خوش داری ؟ کجایند مونسها ؟ کجاست آن مونس و همدمی که تسکین دهنده درد درونت باشد ؟

نیست ! نیستند ! هیچکدام نیستند ! هر کدام در گوشه ای به کاری مشغولند و بی خبر از اندوه درون تو! بلند می شوی ،نوار می گذاری و ضبط را روشن می کنی . نوای آشنای هر روز تو . صدایی حزن انگیز باآهنگ و ملودی اشک آور .

می زند و می خواند از غم زندگی !از جدایی،از تنهایی ، از بی وفایی … وتو در کنار پنجره ، نگاهت را به دوردست می دوزی .چشمانت پر از اشک می شوند . حس می کنی آنچه که نمی توانی بگویی، یا نمی دانی چگونه بگویی ، وزن و آهنگ، همه را برایت می گوید …

در درونت غوغایی به پا می شود . جدالی در درون . تو را چه می شود ؟از چه رو این همه غصه در دل داری ؟مرور می کنی ، بهانه می تراشی ،پدرت ! مادرت ! خواهرت ! برادرت ! دوستت ! معلمت …حس می کنی از همه ناراحتی .از همه شکوه داری . اما…همه بهانه است ! همه هست و هیچکدام نیست !راستی تو را چه می شود ؟یک علامت سوال در ذهنت می نشیند :"مرا چه می شود ؟”

سن ، سن احساس است . سن آغازین شناخت است .غنچه های شناخت ، دانه  به دانه در درونت در حال شکفتن است . چشمه های درونت یک به یک می‌خواهد سر بیرون آورد و در وجودت جاری شود .

تو عشق را جستجو می کنی ،عاطفه را، دوست داشتن را ،و این همه را در دیگران می‌جویی!اما دیگران رفتنی اند، نه ماندنی . بی وفایند ، نه با وفا. بی محبت اند ،نه با محبت !خود خواهند ، نه دیگر خواه ! مجازی اند ،نه حقیقی !

اگر دل به دوست خوش داری ، یک سال و دو سال بیش مهمانت نیست .

اگر دل به معلم خوش داری ، او نیز رفتنی است .

اگر دل به نوار خوش داری و از آهنگش دل شاد می‌کنی ، تمتم شدنی است . مثل مرفین ، لحظه ای آرامشت می‌بخشد و دیگر هیچ !همه مجازی اند ،نه حقیقی !

پس در این تنگ غروب غم دار ،اگر سراغ هیچکس و هیچ چیز نباید رفت ، پس چگونه باید اندوه دل را سبک کرد ؟ چگونه ؟…

کلید د رد تو در درون توست . باید خویشتن را بشناسی . درد من وتو ، درد همیشه انسان است . انسانی تنها در بستر خشک و یکنواخت و بی فای زندگی !

چشمه ای در درون من وتوست که باید کشفش کرد . باید کاوشش کرد . باید راه ورودی اش را باز کرد و آب زلالش را بر درون جاری ساخت ،که او ماندنی است .

او دوست داشتنی است .مهربان است ،مهربانتر از خود مهربانی ! باوفا است ، با وفا تر از خود وفا !

او مرهم دلهای خسته است …

او شنونده رازهای درون است …

او پرواز دهنده بالهای شکسته است …

او نزدیکتر از هر مونس است …

او شفا بخش دردهای التیام نیافته است …

او دریای مواج عشقهای بی کرانه است …

او ستاره قلب آسمانهای بی ستاره است …

او مهتاب دل شبهای تاریک است …

او مقصد  بی پایان پاهای شیفته است …

او زمزمه تنهای نخلستان کوفه است …

اوخدای بندگان مسکین و درمانده است …

او جاودانه است … جاودانه است .

 1 نظر

چتر کسا

20 شهریور 1393 توسط اشرفيان فر

به نام ایزد یکتا

 

همه مابارها و بارها حدیث کسا راخوانده ایم ولی بندرت روی معنای آن دقت نموده ایم . این حدیث دریایی است که باید در آن غرق شد تابه معنای واقعی آن و اقف شویم. در این حدیث ارزش و مقام والای پنج تن آل عباواضح ترو روشن تر از آنچه تصور شود نمایان است .

پیامبر خطاب به خداوند می فرماید:خداوندا به درستیکه اینها اهل بیت مخصوص من هستند و گوشت ایشان گوشت من است و خونشان خون من است، اذیت می کند مرا هرکه آنها رااذیت کند،غمگین می کند مرا هرکه آنها را غمگین کند،درجنگم با کسی که با آنها در جنگ است و….ایشان از من و من از ایشانم پس قراربده درودها ،برکات،رحمت،آمرزش ورضا خشنودیت رابر من و بر آنها وبرطرف کن از ایشان پلیدی را و پاکشان گردان پاکی عظیم .بنابراین حجت بر همه تمام شده است که تنها راه سعادت دردنیا وآخرت دوستی با اهل بیت علیهم السلام می باشد .

دیگر هیچ جای شکی نیست که بهترین بندگان خداکیستند وپیروی از سیره و روش زندگی آنهاست که چراغ راه ماست .

ولی باز هم کسانی بوده و هستند که در حقانیت ایشان شک و شبهه داشته ،راه گم می کنند و گمراه می نمایند .اگر معنای دقیق این حدیث عظیم را در یابیم و نسبت به اهل بیت علیهما السلام معرفت کافی پیدا کنیم راه سعادت و رستگاری رایافته ایم و به آنچه باعث خشنودی پروردگار است عمل می کنیم .از خداوند بزرگ می خواهم هر لحظه معرفت مارا نسبت به اهل بیت علیهم السلام بیشتر کند وخود یاریمان نماید.

امید است این حدیث زیبا را با معرفت وخلوص بیشتری بخوانید ومفاهیم نهفته در آن را بهتر درک نموده ،شاید که فیض برکت ایشان شاملتان شود . 

 1 نظر
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

چترکسا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس